تهیه این کتاب کمی زمان لازم دارد و ممکن است با تغییر قیمت همراه باشد
50,000
تومان
10 ٪
45,000
تومان
افزودن به سبد خرید

غدیر در مدائن

دسته بندی: امام علی و غدیر

ناشر: شهید کاظمی

ویراستار: محمدمهدی همتی

سال نشر: 1393

تعداد صفحات: 80

5
امتیاز
1
نفر
5 از 5
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

«غدیر در مدائن» اولین قدم در روایت داستانی غدیر است. شخصیت محوری این داستان یک جوان ایرانی است که ماجرای غدیر را از زبان حذیفه -فرماندار مدائن و از یاران حضرت امیر علیه السلام- می شنود. با به خلافت رسیدن حضرت امیر علیه السلام دو نامه به حذیفه می رسد که یکی از آنها را باید در مسجد برای مردم بخواند. در جریان قرائت نامه حذیفه امام علی علیه السلام را «امیرالمؤمنین حقیقی» خطاب می کند و همین تعبیر آتشی می شود بر خرمن تصورات پیشین مسلم تا بخواهد بداند و به جمع شیعیان بپیوندد و به سوی سرنوشت عاشقان امیرالمؤمنین قدم بردارد.

این داستان گرچه کاستی هایی به لحاظ فنی و ساختاری دارد ولی می تواند با توجه به حجم اندکش کتاب خوب و جذابی برای معرفی بهتر غدیر به دانش آموزان، دانشجویان و دیگر اقشار جامعه باشد. می شود این کتاب را به عنوان عیدی روز غدیر هدیه داد، هدیه ای که جام هایی از ماجرای غدیر را به عاشقانش می چشاند. می شود این کتاب را در مدارس جمع خوانی کرد و بیشتر با غدیر آشنا شد.

چه بهتر که دید و بازدید های روز عید به یک احوالپرسی و صله رحم معمولی ختم نشود و از مجالسی که گرد هم می آییم بهتر استفاده کنیم و فراز هایی از خطبه غدیر را در کنار هم بخوانیم.

گزیده کتاب

"بازگرداندن ثلث سپاه اسلام، با وجود آنکه پیامبر پیشاپیش مسلمانان به راه افتاده بود، کار کوچکی نیست! آیا چنین کارشکنی از افراد معمولی بر می آید؟ جنگ احد سه سال پس از هجرت پیامبر بود. منافقین تا پایان عمر مبارک پیامبر- یعنی سال دهم هجری- دست از کارشکنی و توطئه بر نداشتند. با دشمنان مسلمانان رابطه داشتند، اخبار محرمانه را به ایشان می رساندند و در جنگ ها موجب تفرقه و سستی سپاه اسلام بودند. از هیچ فرصتی برای شایعه پراکنی و ایجاد تزلزل در جامعه کوچک مدینه چشم پوشی نمی کردند. دل پیامبر از ایشان خون بود."

مسلم با دهانی که از تعجب باز مانده بود به حذیفه می نگریست. دست و پایش کرخت شده بود و کم کم آثار خشم در صورتش نمایان می شد.

حذیفه نگاهش را از مسلم گرفت و جمعیت را از نظر گذراند و گفت: "آیا تا کنون از خود نپرسیده اید پس از رحلت پیامبر چه بلایی سر این جماعت آمد؟ چرا دیگر از توطئه ها و کارشکنی ها خبر نبود؟"

سکوتی غم بار مسجد را فراگرفته بود. صدایی از هیچ کس در نمی آمد. تنها صدای وزش باد در کوچه های مدائن به گوش میرسید که برای لحظه ای پرده مسجد را با خود بلند کرد و نور مهتاب به شبستان تابید.»

اطلاعات کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام