●دسته بندی: خاطرات، زندگینامه و سفرنامه
●ناشر: شهید ابراهیم هادی
●نویسنده: جمعی از نویسندگان
●سال نشر: 1403
●تعداد صفحات: 160
بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم 14 خرداد 1403:
بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریبا همه روزنامه ها، مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریان های مختلف، از خدمات او و تلاش های شبانه روزی او حرف می زنند و از او تعریف و تمجید می کنند.
دلم سوخت، دلم برای رئیسی سوخت. بعضی از این ها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرف ها را بگویند، در زمان حیات او این برجستگی ها را می دیدند اما کتمان می کردند، بلکه عکس آن را می گفتند و او را می آزردند.
البته او غالبا جواب نمی داد اما گاهی پیش من می آمد و مقداری شکایت می کرد. خدای متعال درجات این مرد عزیز را عالی کند، خداوند درجات همه کسانی را که با او همراه بودند را عالی کند و به خانواده های آن ها صبر عنایت کند.
برشی از کتاب رئیسی روحانی بود:
در جریان دادگاههای گروهک منافقین در تهران که در ایام شهادت آیت الله رئیسی برگزار شد، یکی از اعضای قبلی این سازمان، در مورد اقدامات این گروهک صحبت کرد و گفت: من در یک عملیات ترور شرکت کردم و یک مغازه لوازم ورزشی که یک فرد انقلابی آن را اداره میکرد را با نارنجک هدف قرار دادم. در جریان این حمله، یکی از عابرین پیاده به شهادت رسید.
من به دنبال عملیات دیگری در همدان بودم که دستگیر شدم. جرم من مشخص بود. خودم میدانستم که اعدام من حتمی است. من انسان بیگناهی را کشته بودم، اما در زندان واقعا توبه کردم. دادستان همدان از طریق خانواده ام، متوجه موضوع شد. به دیدنم آمد و با من صحبت کرد و گفت: تمام تلاشم را برای رهایی تو انجام میدهم. باورم نمی شد که دادستان انقلاب اینقدر با مهربانی برخورد کند. نامش را پرسیدم و فهمیدم آیت الله رئیسی است.
ایشان وقتی فهمید با نیروهای انقلابی همکاری دارم، شرایط را برای من مهیا کرد. پس از چند جلسه دادگاه، مبلغی به عنوان دیه تعیین کرد و چند سال حبس نیز برایم تعیین شد و سپس آزاد شدم. او بود که با برخورد خوب، سرنوشت مرا تغییر داد…